آیدینآیدین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
آیساناآیسانا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

آیدین و آیسانا

شب یلدای سال 93

سلام جوجوی ناز من امسال شب یلدا جوزار خونه پدر جون نادر هستیم البته من و شما و بابایی پیشمون نیست امشب کلی بهت خوش گذشت و بعد از خوردن کلی تنقلات و طبق روال هر سال پدر جون اینا رفتیم خونه عمو علی بور که عموی بزرگ من میشه و تا آخر شب دور هم خوش بودیم ایشالا که همیشه شاد و خندون باشی پسر گلم ...
30 آذر 1393

سوختگی دست آیدین

سلام عزیزتر از جانم سلام ای همه دنیای من واقعا نمیدونم چطور برات این پست را بنویسم با اینکه  14 روز از اون شب لعنتی میگذره اما همینکه یاد اون شب و اون لحظه میافتم یه دل سیر گریه میکنم اما چه فایده ؟؟؟ کاری که نباید میشد شد وقتی یاد اون لحظه هایی می افتم که: فریاد میزدی مامان داغِ داغِ و من هیچ کاری نمیتونستم برات بکنم تو چشام نگاه میکردی و اشک از اون چشای نازت سرازیر میشد سه ساعت تمام پشت سر هم گریه میکردی توبغل هیشکی نمیرفتی و میگفتی مامان اینقد گریه کردی که از حال رفتی دیونه میشم دیونه اصلا باورم نمیشه آیدینم که هر کاری میکردم تا اشک تو چشاش نبینم 3 ساعت تمام تو...
13 آذر 1393

19 ماهگی

سلام جوجوی من 19ماهگیت مبارک جوجوی من امروز مامانی نوبت دندانپزشکی داشت میخواست دندونش که خراب شده بود رو پر کنه آقای دکتر بعد از معاینه گفت که دندونت شیریه و نمیشه پرش کرد و تنها راهش اینه که بکشیش یا به جاش دندون بکاری یا با اورتودنسی کردن دندونات جای خالی اون یکی پر میشه حالا موندیم چیکار کنیم اصلا چه جوری دندون شیری هنوز تو دهنم بوده ؟؟!! هواسم باشه همه دندونای شیری پسرم دربیاد امشب هم که پدر جون و مادر جون و عمه سارا و آقا کریشنا اومدن خونمون و تو اینقد خوشحالی که نگو  البته مادر جون و عمه سارا یه هفته ای خونمون میمونن فک کنم این هفته یکی از بهترین هفته های زندگیت میشه عزیزم آخه تو وقتی مادر جونات میان پیشت خیلی خیلی...
22 آبان 1393

عکسای مهر 93

شلام آیدین عسلم میخوام عکسای هر ماه رو تو یه پست جداگانه برات بزارم آخه از بس بهت قول دادم عکس بزارم و نشد حسابی شرمنده شدم از عکسای مهر ماه 93 شروع کردم اما رو به عقب هر موقع وقت کردم عکسای یه ماه رو به طور کامل برات میزارم عزیز دلم اینجوری خیالم راحت میشه که همه عکساتو گذاشتم 22 مهر 93 بقیه عکسا در ادامه مطلب: 7/5 هنگامی که آیدین اصرار داره رو سفره دراز بکشه (به قول خودش لالا کنه) 7/6 7/8 7/9 ...
14 آبان 1393

مروارید یازدهم و دوازدهم

سلام نفس مامان مبارکت باشه قند عسلم بازم دیروز حین بازی با پسری متوجه دوتا دندون خوشگل دیگه شدم که فقط کمی پیدا شده و با این حساب آقا پسر ناز من تا این لحظه 12 تا از  دندوناشو کامل کرده ، من از اون روز که دیدم دندان آسیاب دراوردی همش با خودم میگفتم آخه چرا اول دندون نیشت درنیومده با دیدن این دوتا  حساسیتم دوچندان شد و یه سرچی تو گوگل زدم اونوقت بود که تازه فهمیدم نانازی من بر اساس نظم و ترتیب دندون درمیاره و این مامانشه که الکی نگران میشه البته چطور دوتا دوتا با هم درمیاری نمیدونم؟؟؟ آخه اون دوتا آسیاب پایینی رو باهم دراوردی و این دوتای بالایی هم باهم زدن بی...
4 آبان 1393

مروارید نهم و دهم

سلام نانازی مامان مبارکت مباشه پسرم به سلامتی نهمین و دهمین دندونت هم نمایایان شد اما دندون آسیاب درآوردی عزیزم آخه یه نظمی یه ترتیبی یه ردیفی گفتن این چه وضع دندون دراوردنه من فدات شم ؟؟؟؟!!!! حدودا 20 روز پیش یه روز خیلی تب داشتی که مجبور شدیم با استامینوفن آرومت کنیم که بعدشم خوب شدی اما من هرچی نگاه کردم اثری از دندون نبود که نبود اما خداییش ته دهانت نگاه نکردم چون اصلا فکرشم نمی کردم قبل از دندونای نیشت دندون آسیاب دربیاری دیروز وقتی که دوتایی مشغول بازی بودیم و تو هی میخندیدی دیدم بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله دو تا از دندونای آسیاب کوچ...
29 مهر 1393

18 ماهگی

سلام به وروجک ناز خودم آقا آیدین 18 ماهگیت مبارک باشه قند عسلم و چقدر این روزهای با تو بودن زود میگذرند ..... انگار همین دیروز بود که به دنیا اومدی و شدی همه دنیای من... و چقدر تو زود بزرگ میشوی عزیزکم ... و ای کاش کودکی ات تمام نشود چون من از تو سیر نمیشوم.... امروز 18 ماهگی رو به پایان رسوندی و وارد 19 ماهگی شدی جوجوی من ، برای همین امروز رفتیم بهداشت هم برای چکاب و هم برای واکسن 18 ماهگیت قدت 83 ، دور سرت  ، که گفتند نرماله اما وزنت 11کیلو و 400گرم بود که نشان از این داشت که کمبود وزن داری و برات نوبت زد برای 3 ماه دیگه اما من ...
22 مهر 1393

روز جهانی کودک

وای مردم ! روز ناز کودک است / روز سرمستی و ساز کودک است      کودک است آیینه ی دل را صفا / کودک است محصولی از عشق و وفا روز کودک مبارک . . .   کودکم      دلبندم     عزیزتر از جانم ....              آیدینم        نفسم      روح و روانم .... جهان بی خنده های تو معنا نخواهد داشت... اگر تو نباشی , هیچ بهاری - حتی اگر لبریز از شکوفه باشد - دیدن ندارد اگر تو نبودی، باران ها همه ...
16 مهر 1393

خاطرات آیدین در ماهی که گذشت

سلام آیدین جونم یک ماهی از ثبت آخرین خاطرات گل پسر من میگذره بازم ببخش مامانی که دیر نوشتم البته ما دوتا از 4 تیر رفتیم نوراباد تا 28 تیر ؛ تو این مدت هم وقت نکردم برات بنویسم اما اینقد به تو خوش گذشت که نگو یه چن روزی رفتیم جوزار خونه پدر جون نادر چن روز هم نوراباد خونه پدر جون اصغر ؛ بقیه اش هم خونه دایی مرتضی بودیم  جوزار که بودیم با خاله معصومه دوست بودی و باهاش بازی میکردی و بوسش میکردی تا وقتی که میخواستی چیزی بخوری باهاش بد میشدی و ازش دور میشدی و باهاش قهر میکردی؛ رابطه ات با پدر جون نادر بهتر شده بود و میرفتی پیشش و صبح ها که از خواب بیدار میشدی بهش سلام میکردی و باهاش یالا میزدی&nbs...
3 مهر 1393

خبرهای خوش

سلام آیدین دین دین دین  یه هفته ای وقت نکردم برات بنویسم اما در عوض خبرای خوب خوب برات دارم گل پسرم اول بگم چرا نوشتم آیدین دین دین دین : این روزا همش تو آینه خودتو نگاه میکنی و با عشوه و ناز میگی آیدین دین دین دین عمو و دایی دوست داشتنی آیدین قبول شدن هفته قبل نتایج نهایی کنکور دکتری اعلام شد و عمو وحید که تو خیلی خیلی دوسش داری دانشگاه تهران قبول شد و ما همگی خوشحال شدیم ما هم آخر هفته اسباب کشی داشتیم عمو وحید هم لطف کردن و چند روز مرخصی که داشتن اومدن کمکمون و نرفتن نورآباد هیچوقت اون صحنه یادم نمیره اما مینویسم که خودتم بعدا بخونی عزیزم ؛ وقتی درو باز کردیم و تو عمو وحیدو ...
3 شهريور 1393