آیدینآیدین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
آیساناآیسانا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

آیدین و آیسانا

18 ماهگی

1393/7/22 22:04
نویسنده : مامان زینب
315 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به وروجک ناز خودم آقا آیدین

18 ماهگیت مبارک باشه قند عسلم

و چقدر این روزهای با تو بودن زود میگذرند .....

انگار همین دیروز بود که به دنیا اومدی و شدی همه دنیای من...

و چقدر تو زود بزرگ میشوی عزیزکم ...

و ای کاش کودکی ات تمام نشود چون من از تو سیر نمیشوم....

امروز 18 ماهگی رو به پایان رسوندی و وارد 19 ماهگی شدی جوجوی من ، برای همین امروز رفتیم بهداشت هم برای چکاب و هم برای واکسن 18 ماهگیت

قدت 83 ، دور سرت  ، که گفتند نرماله اما وزنت 11کیلو و 400گرم بود که نشان از این داشت که کمبود وزن داری

و برات نوبت زد برای 3 ماه دیگه

اما من چه کار کنم که مشکل کمبود وزنت برطرف شه عزیزم آخه هم غذاتو خوب میخوری هم میوه  اونوقت هر سری که میریم برا چکاب میگن وزنت کمه من موندم دیگه چکار باید بکنم که نکردم؟؟؟؟

البته من فکر میکنم  ترازوی این مرکز بهداشت درست نباشه که البته به مسولش هم گفتم و اونم عصبانی شد و گفت خانم وزنه درسته بچه ات کمبود وزن داره منم دیگه هیچی نگفتم اما میخوام جای دیگه ببرمت ببینم وزنت همینی هست که این وزنه نشون داده یا بیشره که خودم مطمئنم بیشتره  

خودم تنها دلیلی که برا کمبود وزنت دارم  شاید فعالیت بیش از حد و خواب کم باشه ،

آخه صبح ساعت 7 و 30 دقیقه  نهایتا 8 بیداری تا ظهر ، بین ساعت 12 تا 2 بعد از ظهر یک ساعت میخوابی، مجددا بیداری تا 12 شب

در طول روز هم یه سره مشغول بازی و بدو بدو  هستی ، بابایی هم همیشه میگه نگران کمبود وزنت نباشم از بس شیطونی میکنی اما من استرس دارم نکنه خدای نکرده کمبودی چیزی داشته باشی  برا همینم ماه قبل یه آزمایش چکاب کامل برات انجام دادیم که خدارو شکر همه چیزت نرمال بود و مشکلی نداشتی

اما چه کنم که مادرم و سرشار از استرس و نگرانی های بی دلیل.....

همیشه مامانم میگفت تا خودت مادر نشی بعضی چیزارو هزار بار هم من برات بگم بازم درک نمیکنی که چی میگم اما من قبول نمیکردم تابعد از تولدت به همه حرفهای مامانم رسیدم الهی قربون مامان گلم برم من

اما بعد از چکاب رفتیم برا واکسن 18 ماهگی که تو غافل از درد و تب آمپول از وقتی راه افتادیم همش میخندیدی و میگفتی مامان بلیم آپول (یعنی بریم آمپول بزنیم) ...

اما آقای دکتر گفت این واکسن تب و درد زیادی داره و بچه خیلی اذیت میشه، بمیرم برات الهی اون لحظه ای که اولین آمپولو زدی چنان جیقی کشیدی که تمام بدنم لرزید و خودمم گریه ام گرفت دکتر هم برای اینکه حواستو پرت کنه گفت بابات کجاست ؟ تو هم گریه کنان و اشک ریزان جواب دادی رفته اداله(اداره) دکتر تعجب کرده بود که چقد سریع جوابشو دادی و باز گریه ت را ادامه دادی؛ دومی رو نگو که دیگه اصلا تحمل گریه و اشکاتو نداشتم ، آخه قبلنا که واکسن میزدی فک کنم اینقد درد نداشت و از اونجا گریه کردی تا رسیدیم به یه اسباب بازی فروشی و منم که میدونستم حیوانات رو خیلی دوست داری برات یه بسته اسباب بازی حیوانات خریدم و توانگار که نه انگار واکسن زدی و گریه کردی ، همه چیز رو فراموش کردی و مشغول بازی با حیوانات شدی تا اینکه اثر قطره استامینوفن تموم شد و  دوباره روز از نو و روزی از نو ... منم با دادن دوباره قطره آرومت کردم اما بعد از ظهر که از خواب بیدار شدی پات درد گرفته  توهم ترسیدی و دراز کشیدی و دستور میدی:

مثلا میگی سیب بکولم (برو برام سیب بیار)

آب بکولم (برو برام آب بیار)

و این داستان تا آخر شب ادامه داشت... 

منم که دربست در خدمت شازده پسر گلم هستم و خواهم بود

ایشالا که هر چه زودتر خوب شی عزیز دلم ،

دیروز عید غدیر بود و بابایی نرفت اداره ساعت 9 صبح بود که گفتیم بریم بیرون یه چرخی تو خیابون بزنیم یه سر هم پسر گلمونو ببریم پارک تا یه حالو هوایی عوض کنه ، اما تا رفتیم بیرون یه دفعه نظر بابیی عوض شد و گفت بریم تخت جمشید ( البته بابایی همیشه تصمیماشو مخصوصا برای سفر لحظه ای و بدون هیچ برنامه ریزی قبلی میگیره ، چون معتقده اینجوری بیشتر خوش میگذره)

 البته دیروز خیلی خوش گذشت و تو هم به جز موقع بالا و پایین رفتن از پله ها که دوتا دستتو تو دستای من و بابایی میزاشتی  میگفتی پَباز (پرواز) و ما هم دوتایی بلندت میکردیم تا پله ها رو طی کنیم همش خودت راه میرفتی و خوش بودی، ناهار هم مرودشت بودیم شب هم برگشتیم خونمون

وسطای راه بود که متوجه شدیم دوربین عکاسی رو خونه جا گذاشته ایم و این شد که از اولین باری که آیدین به تخت جمشید رفت هیچ عکسی نداریم

 فردا هم عازم نورابادیم دیگه زیاد وقت ندارم بنویسم وروجکم

حالا هم بریم سراغ کلمات با تلفظ عجیب و غریب آیدین

همه کلمه ها یی که تا حالا شنیدی میتونی تکرار کنی جمله هم که خوب میگی

اما همیشه به جای حروف ( خ و ق ) میگی ( ک)

و به جای حرف (  ر) میگی ( ل)

و به جای حرف ( ف) میگی ( پ)

اما بعضی از کلمات رو طوری تلفظ میکنی که آدم خنده ش میگیره:

بوقلمون ( کملون)

چیسی ( چیپس)

آبوشا ( نوشابه)

آنانسی ( آدامس)

دباته ( زرافه)

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)