خاطرات این روزهای آیدین
سلام آیدین جونم امشب اومدم تا از این روزا برات بنویسم نفسم درسته روز به روز شیطون تر میشی اما روز به روز برای مامان عزیز و عزیزتر میشی قند عسلم یه هفته ای میشه که جمله میگی اونم چه جمله هایی و چقدم تند تند حرف میزنی که فقط خودت میدونی چی میگی و بس!!!! موبایلو برمیداری و آنچنان حرف میزنی که آدم فک میکنه واقعا داری با کسی حرف میزنی اما هر وقت کسی زنگ میزنه و میگه میخوام با آیدین حرف بزنم فقط میگی الو و میری دیگه حرف نمیزنی اما دیروز دوبار صدای آهگ پیام گوشیمو شنیدم بعدشم صدای تو رو که با صدای بلند شروع کردی به خندیدن تا بلند شدم بیام پیشت گوشی رو زدی رو بلند گو و ب ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...