آیدینآیدین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
آیساناآیسانا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

آیدین و آیسانا

25 ماهگی

1394/2/22 23:22
نویسنده : مامان زینب
470 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 25 ماه رو تموم کردم و وارد 26 ماهگی شدم اما مامانم هنوز آموزش انگلیسی رو که خیلی وقت پیش قرار بود برام شروع کنه شروع نکرده کی میخواد شروع کنه هم خدا میدونهسوالسوالسوال و من در حد همون کلماتی که از برنامه صدآفرین (زمانی که من 6 ماهه بودم از بس مامانم عجله داشت برای آموزش هر چه سریعتر زبان انگلیسی به گل پسرش تهیه کرد) یاد گرفتم بیشتر نمیدونم که البته بیشتر وقتا تو جمع خودمو نشون میدم و تو جمله هام از کلمات انگلیسی استفاده میکنم و توجه همه رو به خودم جلب میکنم و تو اون لحظه همه از مامان میپرسند که آیدین رو فرستادی کلاس زبان یا خودت بهش آموزش میدی و با چه روشی بهش یاد میدی و از این حرفا... وای توی اون مواقع مامانم قاطعانه تصمیم میگیره که از فردا سی دی های آموزشی رو تهیه میکنه و آموزش زبان به پسرکش رو دوباره شروع میکنه اما نمیدونم چرا جور نمیشه که این کار رو انجام بده و بازم آموزش من به تعویق میفته تعجبتعجب ایشالا که به همین زودی ها این کار رو انجام بده آخه چون من خیلی خیلی علاقه دارم که انگلیسی بلد باشم و هر چیزی از حیوان گرفته تا اسباب بازی و خوراکی و میوه و خلاصه همه چی که میبینم فورا از مامان یا بابا که پیشم باشن میپرسم انگلیسیش چی میشه که مامانم هم هر کلمه ای رو که خودش میدونه بهم میگه و هر کدوم رو که خودش هم بلد نیست میگه بزار فردا نگاه کنم بهت میگم و بعش هم نگاه نمیکنه و اصلا فراموش میکنه که من چی ازش پرسیدمخندهخندهخندهخنده

خب بگذریم امروز عصر از خواب که بیدار شدم به مامانم گفتم مامانی میای بلیم پارک مامان مهربونم هم قبول کرد و بابایی رو هم از خواب بیدار کردیم و راه افتادیم که بریم پارک و از اونجایی که من دوست داشتم اهورا و رکسانا هم باشن رفتیم دنبال اونها و همه با هم رفتیم پارک و تا ساعت 10 اونجا بودیم و کلی با هم بازی کردیم و خوش گذروندیم و خسته شدیم بعدش هم اومدیم خونه و شام دور هم بودیم و الان هم اونها رفتن و من و بابا در حال بازی با اسباب بازیهای من هستیم و مامان در حال نوشتن خاطرات امروز

یه چنتایی هم وقتی که میخواستیم بریم پارک تو حیاطمون گرفتم که طی چند روز آینده در ادامه مطلب درج خواهد شد

پسندها (1)

نظرات (1)

الهام
24 اردیبهشت 94 13:02
سلام زینب جون ایشالا که به خوبی و خوشی آموزش زبان رو شروع کنی و آیدین جون هم همکاری کنه فدای این حرف زدنِ شیرینش می بوسمش راستی رفتید دکتر؟ حالتون خوبه؟
مامان زینب
پاسخ
سلام الهام جونم ممنون گلم شما لطف داری عزیز آره رفتم و باانجام دادن سونوگرافی دکتر گفت احتمالا شن بوده و موقع دفع شدن شما رو اذیت میکرده بازم مرسی که به یادم بودی رفیق