آیدینآیدین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
آیساناآیسانا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

آیدین و آیسانا

عکس سلفی

1394/5/16 18:47
نویسنده : مامان زینب
635 بازدید
اشتراک گذاری

از اونجا که مامان علاقه زیادی به عکس گرفتن داره و قبل از به دنیا اومدن من از هر چیزی که تو طبیعت هست و فکرش رو بکنی عکس گرفته و اونها رو داریم در آلبوم عکسهامون ، اما بعد از به دنیا اومدن من دیگه همه سوژه هاش واسه عکس شده ام من و بس ، منم از بس بهش ضد حال می زنم موقع عکس گرفتن بلکه بیخیال من بشه و بره سراغ همون روال قبل از من و از گل و گیاه و جک و جونورا عکس بگیره اصلا فایده نداره که نداره و مامان روز به روز بیشتر عکس میگیره گرچه موقع عکس گرفتن عصبی میشه و میگه واااااااای از دست آیدین که تو همه عکسها اخمو هست و نمیزاره من یه عکس درست ازش داشته باشم اما وقتی بعدا میشینه و عکسها رو نگاه میکنه میگه فدات شم که اخمت هم قشنگه و این میشه که من بازم تو عکسهای بعدی بیشتر اخم میکنم

در اثر همین نق زدن ها موقع عکس گرفتن و همکاری نکردن هام مامان چند باری برای اینکه منو علاقه مند کنه به عکس گرفتن بهم میگف  آیدین بیا عکس سلفی بگیریم دوتایی ، یا ازم عکس میگیرفت و فورا نشونم میداد بلکه من همکاری بهتری داشته باشم اما کارش خیلی تاثیر نداشت تو رفتار من

چند روز پیش وقتی مامان تو آشپزخونه بود یه لحظه دید صدای وروجکش نمیاد و فورا با خودش گفت حتما داره یه چیزی رو خراب میکنه که ساکت شده ( با توجه به سوابق قبلم موقع ساکت شدن ) بعد که اومد سراغم بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله گوشی خودش رو که رو اوپن گذاشته بود تو دستان من دید با عصبانیت گفت آیدین گوشی من دست تو چیکار میکنه ؟ چه جوری اونو ورداشتی؟ منم با خونسردی کامل و البته با خنده گفتم چالپایه مو(چهارپایه) گذاشتم زیل(زیر) پام گوشی لو(رو) بلداشتم(برداشتم) دالم سلفی میگیلم(دارم سلفی میگیرم)  در یه لحظه چهره مامان از این رو به اون رو شد و به همین راحتی اون همه عصبانیت و اخمش به لبخندی دلنشین تبدیل شد و وقتی منو کلی بوسید و بغل کرد دید واقعا راست میگم و داشتم از خودم عکس میگرفتم البته از بین 20 تا عکسی که گرفته بودم فک کنم دو سه تاش بیشتر قابل دیدن نبود آخه من که خیلی وقت نیست دارم عکس میگیرم بار اولم بود تازه واسه بار اول فک کنم خیلی هم خوبه که سه چهارتاش به درد میخوره خدا میدونه همین مامان اولین باری که عکس انداخته چه جوری شده

مامان گلم یه روز دیگه هم که ازش خواستم دوباره گوشی رو بهم بده تا از خودم عکس بگیرم قبول کرد و من چنتا دیگه از خودم عکس گرفتم

مامان همه این کارها رو انجام میده بلکه منو علاقه مند کنه به عکس گرفتن اما مگه میتونه

عکسها در ادامه مطلب:

اولین عکسهایی که آیدین به تنهایی از خودش گرفته:

البته دوتا عکس آخری رو خودم انداختم آرام

آیدین کجا میری؟ میخوام بلم بلای مامانم خولاکی بخلم گلیه نچونهقه قههقه قهه

خواب پدر و پسرخندونکخندونکخندونک چقد شبیه هم خوابیدن

پسندها (2)

نظرات (2)

الهام
17 مرداد 94 14:41
سلام آیدین کوچولو البته که شما کوچولوها همۀ حالات تون قشنگه حتی عصبانیت، اخم و حتی گریه تون خیلی هم خواستنی شدی تو عکس ها برای منم خوراکی می خری؟
مامان زینب
پاسخ
سلام خاله جون مهربون اون که صد البته ما که همه دنیای مامان و باباهامون هستیم همه حالاتمون براشون شیرینه و همین طور شماها هم همه کس ما کوچولوها هستین ممنونم خاله جون باشه حتما میخلم، دوش دالی چی بخلم بلات
الهام
20 مرداد 94 20:47
من یه پفَت میخوام خاله
مامان زینب
پاسخ
وااااااااااای پفت ضلل داله بلات ژیله(ژله) میخلم پفیلا میخلم