آیدینآیدین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
آیساناآیسانا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

آیدین و آیسانا

خاطرات شیطون کاریهای آیدین

1393/2/13 22:11
نویسنده : مامان زینب
200 بازدید
اشتراک گذاری

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

پسرک نازم ببخش دیر به دیر برات مینویسم اصلا وقت نمیکنم آخه شما روز به روز شیطون تر میشی منم باید همش مواظبت باشم جدیدا در طول روز هم خیلی کم میخوابی اون یه ساعت یا دو ساعتی که میخوابی من اینقد کار دارم که اصلا وقت نمیکنم به وبت سر بزنم باور کن بعضی روزا بیش از 5 بار من خونه رو جارو میزنم اما چه فایده تو وروجک حتی برا یه ساعت هم نمیزاری خونه تمیز بمونه هر چیزی از غذا گرفته تا میوه و اسباب بازی و ...که دستت بیاد میریزی و تو خونه پهن میکنی مامان هم که جرات نداره حتی با صدای بلند بگه آیدین چون فورا گل پسر ناراحت میشه و شروع میکنه به گریه کردن مامان هم طاقت گریه یکی دونشو نداره ساکت میمونه و منتظر تا شما بری سراغ یه کار دیگه و اونجا رو جمع کنه,

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

 چند روز پیش هم که پیش من خوابیده بودی بی خبر بلند شدی رفتی تاید رو از آشپزخونه برداشتی و بردی تو پذیرایی و کل تایدو رو فرش خالی کردی و شروع کردی به بازی کردن و مالیدن تاید به سر و صورت خودت بابایی هم از دست تو که بذاریش استراحت کنه رفته بود اونجا از صدای عطسه هات بیدار شد و تا تو رو تو اون وضعیت دید خیلی ناراحت شد فورا بردیمت حموم  خیلی ترسیدیم که از تاید خورده باشی حالت بد شه که خدا رو شکر هیچیت نشد وروجکم اما حیف که بابایی اون موقع عصبانی بود نشد از خرابکاری شما عکس بگیرم و فورا خونه رو جارو زد ,

  ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

 چند روز پیش هم بالاخره دایی مرتضی زانوشو عمل کرد اگه خدا بخواد تا چند روز آینده مرخص میشه ما هم یه خورده خیالمون راحتتر میشه

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

یه چنتا کلمه جدید هم که یاد گرفتی رو برات مینویسم عزیزم

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

گوگِه(گوجه) علاقه زیادی به خوردنش داری

جوجو(جوجه)

تیب(سیب)

نونو(نان)

تَه(کفش)

عزیز (چند روز پیش که مادر جون شمایل اومده بود خونمون بغلت میکرد میگفت عزیزم شما هم از اون روز یاد گرفتی میگی عزیز البته درست نمیتونی حرف ز رو تلفظ کنی یه چیزایی بین ز و ژ میگی )

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)