راه رفتن بدون کمک برای اولین بار
امروز گل پسرم برای اولین بار تنهایی دوتا پا برداشت وای نمیدونی چه ذوقی کردم مامانی الهی من فدای اون خنده های نازت بشم خودتم چقد میخندیدی بعدشم اومدی تو بغل من شیر خوردی و خوابت برد منم از فرصت استفاده کردم و اومدم تا ثبت کنم این لحظات سر شار از شور و هیجانو بعدشم برم کارای تزیین تولدتو انجام بدم آخه تا وقتی که شازده پسر بیداره مامانش اجاز انجام هیچ کاری رو به جز بازی کردن با این وروجک شیطون نداره چون این جوجوی ناز ناراحت میشه و نق میزنه مامان هم که حاضره هر کاری بکنه تا اخم تو چهره دلبندش نبینه همه کارای خونه و کارای شخصی رو میزاره برا وقتی که آیدین خواب باشه البته اون موقع هم آروم و بی سر و صدا تا آرامش شازده کوچولو تو خواب هم به هم زده نشه راستی دایی حسین هم امروز رفت آزمایش داد و حالا منتظر جوابیم ایشالا که مشکلی نداشته باشه دایی مرتضی هم شکر خدا بهتره دیروز هم رفتیم عیادتش ایشالا که هر چه زودتر مرخص شه به خدا جیگرم آتیش میگیره وقتی بهش فکر میکنم که دایی مریضه آخه اونم مثل تو نفس منه بگذریم ببخش مامان که بعدا با خوندن درددلای من رنجیده خاطر میشی اما چه کنم اگه ننویسم دق میکنم